امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - با این وضعیت آلودگی هوا و مرض کرونا و خیلی چیزهای دیگر، اوضاع برای نفس کشیدن هر روز سختتر میشود. انگار در روزی طوفانی در اقیانوسی پر از موج و دود داریم غرق میشویم و هیچ غریقنجاتی هم کنار آب ننشسته است. غریقنجاتها هم با ما، بناچار در آن اقیانوس سقوط کردهاند. همه داریم باهم دستوپا میزنیم و باهم از دست رفتن عزیزانمان را گریه میکنیم و سیاه میپوشیم.
چنان طوفانی است که هیچ نشانی از خط افق و نجات نیست و هرآن بیم مرگ میرود. حق بدهید که همین مقدار سیاه و ناطور، اوضاع را برایتان تصویر کنم؛ چون به قول قدیمیترها، «ماهی افتاده در دریا، دریا را نمیبیند» و حق هم داشتهاند. ما هر روز و هر ثانیهمان، لابهلای دود و سرب میگذرد و هیچکاری هم برای بهبود اوضاع نمیکنیم، آنقدر که دیگر یادمان رفته است هوای تمیز و پاک چه مزه و چه طعمی دارد.
حتی روستاهایمان، همان جاهایی که فکر میکردیم از آلودگی بهدورند، هم از این آفت، جان سالم بهدر نبردهاند. میترسم چند صباح بعد اگر هوای پاک به ریه فروببریم، یک چیزیمان بشود. داریم کمکم مثل همان بندهخدایی میشویم که داستانش را همه تقریبا میدانند؛ سرگینفروشی که به بازار عطارها رفت! طبق آمار رسمی کشور، هر روز حدود ۸۰ نفر بر اثر آلودگیهوا و حدود ۱۲۰ نفر بر اثر این مرض منحوس کرونا و خدا میداند چند نفر بر اثر چه چیزهای دیگری خفه میشوند.
اگر بخواهیم بیتعارف به ریشه همه این چیزها فکر کنیم، فقط به یک جواب میرسیم: «آدمیزاد». همه این آتشی که الان دامن ما را گرفته است و ولکن هم نیست، از زیر سر خودمان بلند شده است. جالب این است که نمیخواهیم بس کنیم و کمی کوتاه بیاییم. این آتش هم خودمان را دارد میسوزاند، هم موجودات دیگری را که هیچ نقشی در برافروختن آن نداشتهاند.
ما با بیرحمی و خودخواهی تمام درحال نابود کردن همه مخلوقات خدا هستیم و ککمان هم نمیگزد که این سبک زندگی، ممکن است برای محیطزیست و طبیعت، مشکلات بزرگ و بدون بازگشتی فراهم کند. اصلا شده است که بین گیروگرفتاریهای روزمرهمان قدری هم به بلایی که داریم به سر خودمان و بقیه زندههایی که حق زندگی دارند میآوریم، فکر کنیم؟
از سوزاندن مازوت در نیروگاهها تا دود به هوا بلند کردن از کارخانههای ریزودرشتمان گرفته تا اتومبیلهای دربوداغان و پرمصرفی که سوار میشویم. خدا را شکر اعتقادی هم به استفاده از وسایل حملونقل عمومی نداریم. میخواهیم در ترافیک سنگین، خوب از این هوایی که برای تولیدش زحمت کشیدهایم، استفاده کنیم! این اثر «علی آقایی»، کارتونیست پیشکسوت اهوازی، هم به همین چیزها اشاره میکند؛ پرندگانی که بر اثر آلودگی ناشی از نیروگاهها و کارخانهها مردهاند و ردی سپید از خودشان باقی گذاشتهاند؛ ردی که نشان از میراث پرندگان نسبتبه آسمان است. تنها میراثی که داریم آن را از آنها میگیریم. با این اوضاع، فکر میکنم انگار پایان بازی است و ما درحال جنگیدن با غول مرحله آخر هستیم و اصلا امکان پیروزی بر او وجود ندارد، مگر با کمک یکدیگر؛ با فکر کردن به راههای کم کردن درد زمین، آینده بهتری را به فرزندانمان تحویل دهیم.
کارتونهای دیگر
کارتون | حرفهای حسابی، پشت لطیفههای لوس و بینمک
کارتون | خیاط در کوزه افتاد
کارتون | باز کردن ناگهانی دریچههای سد
کارتون | وقتی طوفان میآید، درختهای ریشهدار میمانند
کارتون | پاپا نوئل، عروسکگردان سرمایهداری
کاریکاتور | روایتهای خشن، ترسناک و خندهدار
کارتون | مارادونا و خلق «آن» لحظه برای میلیونها آدم دیگر...